دل شکسته مادر
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۴۹۶۹۴
جسد مجید در حالی که آثار ضربات چاقو روی بدنش دیده میشد در چهارچوب اتاق پذیرایی افتاده بود و بررسیهای میدانی نشان داد هیچ سرقتی رخ نداده است درحالی که قاتل میتوانست کلی دلار، پول و... با خودش ببرد.
قفلهای ورودی ساختمان سالم بودند، وقتی پلیس به نمونهبرداری و تهیهعکس از صحنه جنایت پرداخت، بازپرس به سراغ بستگان و همسایگان قربانی رفت و در بین آنان پسرجوانی را دید که دلهره خاصی داشت، طبق ادعاهای همسایگان رابطه خوبی با مرد ثروتمند داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رفتارهای این پسر مشکوک بود و همین دلیلی شد تا بازپرس از او بازجویی کند:
انگار مقتول را خوب میشناختی؟
آقا مجید با پدرم دوستی دیرینهای داشت.
بچه تهران که نیستی؟
نه نیستم، برای کارگری به تهران آمدم.
چقدر به این خونه رفت و آمد داشتی؟
آقا مجید هر وقت زنگ میزد برایش خرید میکردم، البته وقتی سرایدارش هم نبود، چون ترسو بود من را به خانهاش دعوت میکرد تا نزدش بمانم.
آخرین بار کی میهمان او بودی؟
خیلی وقت پیش برایش یک جعبه موز آورده بودم، میگفت میهمان دارد، در آن شب در این خانه خوابیدم و صبح سر کار رفتم.
دیشب کجا بودی؟
یک خانه مجردی در جنوب شهر دارم، آنجا بودم.
کسی تو را در خانهات دیده است؟
فکر نمیکنم، خانهام آپارتمانی است و من تنهایم.
مجید، چه نوع آدمی بود؟
مرد خوبی بود، مثل همه پولدارها، وقتی کارش گیر میکرد انعام میداد و بقیه وقتها دستور میداد.
بازپرس با اشاره به پرینت تلفنهایی که از خانه ویلایی گرفته شده بود شماره تلفنی را نشان داد و پرسید:
این شماره شهرستان آشنا نیست؟
چرا خانه مادرم است!
اینجا نشان میدهد ساعت ۹ و ۱۰ دقیقه شب جنایت با مادرت، تماس گرفتهای؟
درسته، بعد از قتل بود و همه فامیلها در خانه جمع شده بودند، من هم گفتم به مادرم اطلاع بدهم.
تا آنجایی که یادم است مادرت به همراه تو به خانه مجید آمد پس چطوری شب به او اطلاع دادی؟
خاطرم نیست، ممکن است کار دیگری داشتم که به خانه مادرم زنگ زدم.
وقتی این ابهام به وجود آمد، بازپرس با درخواست دیگری از متخصصان مخابرات خواست ساعت دقیق تماس پسرجوان با بابل را مشخص کنند.
هفت روز بعد «میثم» بازهم به دادسرای جنایی احضار شد و در برابر بازپرس نشست.
خب «آقا میثم» باز هم نمیدانی چرا اینجایی؟
کاش بتوانم کمکی کنم.
میتوانی، تنها باید بگویی چرا مجید را کشتهای؟
من؟! چرا باید چنین کاری کرده باشم، دلیلی نداشت.
میدانم که شب قبل از قتل در خانه ویلایی میهمان بودی؟
اصلاً اینطوری نیست، اشتباه میکنید.
دلیل دارم، یکی اینکه یک جعبه میوه تازه صادراتی در خانه مقتول است!
اینکه دلیل نمیشود.
چرا دلیل خوبی است البته اگر تو بفهمی که ساعت تماس تو با خانه مادرت در شمال به جای ساعت ۹ و ۱۰ دقیقه شب، ۹ و ۱۰ دقیقه صبح بود، یعنی تو بالای سرجنازه بودی و با مادرت تماس گرفتی، راستش را بگو؟
خب، باید مجید را میکشتم، به شما دروغ گفتم که او با پدرم دوست بود، من اصلاً پدری ندارم و در واقع این آقای پولدار پدر من است.
یعنی چی؟
وقتی مادرم جوان بود با مجید، ازدواج پنهانی کرد، پدرم وقتی میفهمد او حامله شده است با فشارهای پدر و مادرش، مادرم را رها میکند به همین راحتی، مادرم از دست فشارهای خانواده پدرم به شمال میرود و من در آنجا به دنیا میآیم.
وقتی بزرگ شدم با وجود همه کمبودهایی که داشتم احساس میکردم مادرم یک کینه عمیق در دلش دارد، اصرار کردم تا به من گفت، وقتی فهمیدم پدرم مرد پولداری است و الان زن و بچهاش خارج از کشور هستند تصمیم گرفتم هر طوری شده وارد زندگی این مرد بشوم، بهترین بهانه فروش سیار میوه با قیمت ارزان بود.
به آرامی پا به خانه پدرم گذاشتم، او پولدار و سنگدل بود، به مادرم قول دادم انتقامش را بگیرم؛ و او را کشتی؟
بله، او را کشتم! بدون چشمداشتی به ثروتش در حالی که میتوانستم طرح شکایت کرده و دارایی او را به ارث ببرم، اما دل مادرم شکسته بود و باید مرهمی پیدا میکرد.
وقتی صبح روز قتل کار تمام شد سریع به بابل زنگ زدم و با اطلاع دادن به او؛ خواستم به تهران بیاید تا قبل از بردن جنازه، جسد پدرم را برای آخرین بار ببیند.
مادرت از ماجرای نقشه قتل خبر داشت؟
نه، او بیخبر بود، اما همیشه پدرم را نفرین میکرد، وقتی شنید دست به چه کاری زدهام به گریه افتاد، اما دیگر راه برگشتی نبود.
این جوان در جلسه محاکمه وقتی برادران ناتنیاش خواستند قصاص شود به اعدام محکوم شد، اما در پای چوبه دار از سوی آنان بخشیده شد. باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی
منبع: باشگاه خبرنگاران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۴۹۶۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعلام حکم دختری که باعث مرگ مادرش شد
دختری که در یک جدال خانوادگی مادرش را به قتل رسانده بود با جلب رضایت اولیای دم به ۱۰ سال حبس محکوم شد.
به گزارش مشرق، فروردین سال ۹۸ دختر جوانی به نام نرگس در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مدعی شد که پس از درگیری با مادرش، او به طور ناخواسته فوت کرده است.
پس از آن مأموران به محل حادثه که خانهای در جنوب تهران بود، رفتند و با جسد زن ۶۵ سالهای به نام مریم که آثار خونریزی روی سرش پیدا بود، مواجه شدند.
نرگس در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مادرم به لحاظ روانی مشکلات زیادی داشت و مجبور بود هر روز تعداد زیادی قرص مصرف کند به همین خاطر تعادل روانی نداشت و مدام با هم دعوا میکردیم. چند ساعت قبل دوباره با هم بحثمان شد و کارمان به درگیری کشید و مادرم با سرعت به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت و به سمتم حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم او را هل دادم که سرش به دیوار خورد و از حال رفت. بعد برای اینکه خودم را آرام کنم، قلیان درست کردم و به تراس رفتم تا بکشم اما مادرم دوباره به تراس آمد و لگدی به قلیان زد و با چاقو چند ضربه سطحی به پا و شکمم زد. با اینکه مجروح شده بودم اما وقتی دیدم از سرش خون میآید دستهایش را گرفتم تا آرام بگیرد اما او عصبانیتر شد و گفت باید از خانه بروم. من هم با ناراحتی از خانه بیرون رفتم. میخواستم قرصهایش را بخرم اما بعد از دو ساعت که برگشتم در را باز نکرد. نگران شدم و با آتشنشانی تماس گرفتم. وقتی در را باز کردند با جسد مادرم رو به رو شدیم. پس از آن جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
در تحقیقات بعدی مشخص شد که مادر و دختر هر دو به مواد مخدر شیشه اعتیاد داشتهاند.
در این میان پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد: «علت فوت ضربه مغزی و خونریزی بوده است.»با اعلام این گزارش، پدر و مادر مریم و پسرش (دایی متهم) علیه نرگس شکایتی را ثبت کردند و خواستار قصاص او شدند.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه، اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل عمد گفت: ۷ سال قبل پدرم، من و مادرم را تنها گذاشت و رفت و من و مادرم با هم زندگی میکردیم تا اینکه چندی قبل با پسر همسایهمان دوست شدم و او با فریب، من را مورد آزار و اذیت قرار داد که شکایت کردم و او را به تبعید و شلاق محکوم کردند. یکی از روزهایی که با مادرم برای پیگیری پرونده رفته بودیم، مادرم زمین خورد و سرش با جدول کنار خیابان برخورد کرد و بعد از مدتی فراموشی گرفت و مشکل روانی پیدا کرد تا جایی که دست به خودکشی زد و یک بار هم نزدیک بود خانه را به آتش بکشد. او سر هر موضوعی با من درگیر میشد. آنقدر به من فشار روانی وارد شد که به خانه داییام در شهرستان رفتم. نمیخواستم به خانه برگردم اما مادرم بارها با من تماس گرفت و التماسم کرد تا برگردم و من هم دلم سوخت و دوباره به خانه برگشتم، با این حال دوباره درگیریهای ما شروع شد.
من در این سالها خیلی سختی کشیدم اما من قاتل مادرم نیستم.
در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، متهم را به قصاص محکوم کردند. وقتی حکم در شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد، دختر جوان در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
رضایت اولیای دم و محاکمه از جنبه عمومی جرم
در حالی که زمان زیادی تا اجرای حکم نمانده بود او توانست پیش از اجرای حکم رضایت اولیای دم مقتول را جلب کند.
بدین ترتیب وی از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت. در جلسه رسیدگی که در شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد، متهم به با تکرار اظهاراتش گفت: در مدت ۵ سالی که در زندان بودم یک شب آرام نخوابیدم و عذاب وجدان نابودم کرد. حالا از قضات درخواست میکنم در حد امکان در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بتوانم دوباره آزاد شوم.
در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی، وی را به ۱۰ سال حبس با احتساب روزهای بازداشتی محکوم کردند.
منبع: روزنامه ایران